معنی غوزه پنبه

حل جدول

غوزه پنبه

وش

کتو

وش, کتو.

واژه پیشنهادی

گویش مازندرانی

غوزه

غوزه – پنبه ی باز نشده


تل غوزه

غوزه ی پنبه قبل از رسیدن


غوزه کشی

بیرون آوردن وش از داخل غوزه


پنبه کچلاب

غوزه ی چوبین پنبه – غوزه ی پنبه


کور کور غوزه

غوزه های پنبه ی ناقص و کوچک که پنبه چین در موقع چیدن آن دچار...

فرهنگ فارسی هوشیار

غوزه

(اسم) غلاف پنبه که پنبه از آن بر نیامده باشند میوه ناشکفته پنبه گندک. یا غوزه پنبه. پنبه ای که از پوست جدا نشده بیلم، غلاف و پوست بعضی گیاهان مانند شقایق خشخاش و غلاف خشخاش کوکنار. یا غوزه آب. حباب. یا غوزه نقره. مهره نقره قداس.


غوزه فروش

(صفت) آنکه غوزه فروشد جوزقی.

لغت نامه دهخدا

غوزه

غوزه. [زَ / زِ] (اِ) گوزه ٔ پنبه بود که پنبه در او روید. (فرهنگ اسدی نخجوانی). گوزه ٔ پنبه. (نسخه ٔ دیگر از فرهنگ اسدی). گُندَک نیز گویند و به تازی جوزقه گویند. (نسخه ای از فرهنگ اسدی). پنبه ٔ ناشکفته که در غلاف باشد. (فرهنگ جهانگیری). غلاف پنبه را گویند که هنوز پنبه از آن برنیاورده باشند و معرب آن جوزقه است. (برهان قاطع). پوست بالای پنبه که هنوز نترکیده باشد و این لفظ در اصل گوزه است مرکب از گَوز بمعنی چارمغز، و «ه » نسبت که افاده ٔ معنی تشبیه کند. (از غیاث اللغات). پوست بالای پنبه و بالای خشخاش، معرب آن جوزق. (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). در اصفهان کلوزه خوانند. (فرهنگ رشیدی). جوزی بود که که در آن پنبه باشد. (فرهنگ اوبهی). پنبه ای که از پوست جدا نشده باشد. میوه ای است که پنبه از درون آن بیرون آرند. غوزک. غوژه. جوزق. جوزقه. جوزه. غوزغه. رجوع به گوزه شود. || غلاف و پوست بعضی گیاهها، از قبیل: پنبه و خشخاش و شقایق و جز آن. تخمدان بعضی گیاهان، مانند: شقایق و خشخاش و جز آن.
- غوزه ٔ پنبه، پنبه ای که از پوست جدا نشده باشد. بَیَلم. رجوع به معنی اول غوزه شود.
- غوزه ٔ خشخاش، پوست و غلاف خشخاش. کوکنار. رُمّان ُالسﱡعال. رجوع به کوکنار و گوزه شود.
|| حُباب آب و شراب و دوشاب و جز آن.
- غوزه ٔ آب، کنایه از حباب است، و آن شیشه مانندی است که بیشتر به وقت باریدن باران بر روی آن بهم رسد. (از برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرا). حُباب. حَبَب. نُفّاخه. یَعلول. غُرّان. (منتهی الارب).
|| گوی نقره که بعربی قُداس خوانند. (برهان قاطع). مهره ٔ نقره شبیه به مروارید. (ناظم الاطباء).
- غوزه ٔ نقره، کنایه از مهره ٔ نقره. مهره ٔ سیمین که مانند مروارید باشد. قُداس.


غوزه فروش

غوزه فروش. [زَ / زِ ف ُ] (نف مرکب) آنکه غوزه فروشد. فروشنده ٔ غوزه ٔ پنبه. جوزقی. (دهار).

فرهنگ معین

غوزه

غلاف پنبه، غلاف و پوست بعضی گیاهان مانند شقایق، خشخاش. [خوانش: (زِ) [معر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

غوزه

غلاف پنبه که هنوز پنبۀ آن ‌را درنیاورده باشند،
غلاف و پوست دانه یا تخمدان بعضی گیاهان مانند خشخاش و شقایق،

معادل ابجد

غوزه پنبه

1077

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری